مقدمه
بنام خداوندی که جان آفرید و برای هر دردی درمان آفرید.
گِل سرشت آدمی را از زمین برداشت و تخم درمان دردهای وی را نیز در زمین کاشت، سپس جان و روان این تن خاکی را به نفخۀ الهی بیاراست و دستور زندگی او را بی کم و کاست به دست پیامبران بنگاشت و ریسمان محکم هدایت را از آسمان رحمت بر سر او بیاویخت و به او اختیار داد تا بر آن چنگ زند و در پرتو عترت پاک پیامبر قرار گیرد و در طریق وسطی گام نهد و زیست کند و در این جهان که مزرعهای است بزرگ و محدود توشهای برای حیات جاودان برگیرد. و از فرصتهای این عمر کوتاه بهره گیرد و از سنگریزههای اعمال خود به اختیار، جهنمی سوزان و یا بهشتی جاودان بسازد.
بنابراین است که رفتارهای درمانی طب اسلامی در این نوشتار معرفی گردد، از این جهت قبل از اینکه بحث شروع شود، تعریف مشخصی از طب اسلامی ارائه میشود تا جهتگیری و سوی بحث ما تعیین گردد.
الف- گروهی بر این عقیدهاند که مجموعۀ تفکرات و نبشتارهای دانشمندان پس از اسلام در ایران را طب اسلامی بنامند و این جمعیت دانشمند، عمر تفکراتشان تا نیمۀ اول قرن چهاردهم ادامه دارد و اگر این تعریف را مصداق درست طب اسلامی بنامیم نگارنده بیش از هزار و دویست عنوان کتاب از این متفکران پیرامون طب شناسایی کرده و در یک کتابشناسی گرد آورده است. اگر از ما بپرسند که آیا این مجموعه تفکرات که نتایج درمانی نیز دربردارد طب اسلامی است، خواهیم گفت، نه – چون علیرغم وجود بخش عمدهای ازدستورات مذهب درلابلای روشهای تشخیص وتداوی ودرمان علما و حکما و بهرهگیری از امدادهای غیبی و معنوی و ساماندهی دستورات و رفتارهای ائمه دین به صورت رفتارهای درمانی یک روش درمان کاملاً مذهبی و اسلامی نیست و شالودۀ آن بر طب تجربی یونانی استوار است و از اعتقادات مذهبی و تجربیات مردمی و تتبعات و ابتکارات شخصی حکما نیز برای تکمیل آن استفاده شده است.
ب- عقیدۀ دومی وجود دارد که اسلام دین کامل است و برای زندگی انسان برنامۀ جامعی دارد و اگر مذهبی برای نجات انسان از عمق رذالت و خفت برنامهای دارد و میتواند او را تا اوج فلاح و سعادت برساند، پس یقیناً تحقق این برنامۀ روحی بدون وجود یک برنامۀ جسمی میسر نیست و بر اساس این دیدگاه از همان پیامبران و امامانی که درمان روح را دادهاند درمان جسم را نیز جویا شدند.
و بنابراین تعریف دیگری از طب اسلامی مطرح است و آن اینکه برآیند مجموعه دستورات مذهب مندرج در قرآن کریم و منابع احادیث و روایات که به صورت مستقیم از رابط وحی نقل شده و یا از ادیان پیامبران و ائمه علیهمالسّلام استفاده شده است و یا در رفتارها و اخلاق آنان مشاهده گردیده و برای ما نقل شده است، طب اسلامی است و ساماندهی آن در قالب یک مجموعه و مکتب درمانی راهگشای بشریت در درمان بیماریهای جسم و روان خواهد بود.
ج- نظریۀ سومی نیز هست که میتوان گفت نظریۀ حاکم است و میگوید اساساً در اسلام طب وجود ندارد و درمان مبتنی بر تحقیق و تجربه است و اسلام مردمان را در این زمینه به خود واگذاشته است و بُرد علم را بیش از بُرد وحی میداند و تفکرات پیامبران را در بُعد جسم موقوف به زمان ابلاغ رسالت آنان میپندارند و وسعت زمانی برای آن قائل نیستند، البته این گروه غالباً برای سایر تفکرات اسلام در بُعد تربیت روح و روان و یا روابط اجتماعی و حقوقی وی نیز قائل به تبعیت محض از دین نیستند.
این اعتقاد موجب شده است تا نگاهی جامع از روی تحقیق و تفحص به دستورات اسلام افکنده نشده و از سر اعتقاد مورد بررسی قرار نگیرد و تفکرات و اندیشۀ طب اسلامی قالب و نظام نیافته و سامانی نداشته باشد و رهنمودهای نجاتبخش اسلام بسان دری ارزشمند و شفابخش در خرابههای جهل و فراموشی و عناد در گوشه کنارههای تاریخ دفن گردد.
امید قطعی ما این است که نسل اسلامی در دهۀ سوم به منابع معتبر مذهبی روی آورد و دستورات مذهب در زمینۀ درمان را جمعآوری و سامان دهد و با بیان علم، آن را کاربردی سازد و با وضع قوانین مناسب و ایجاد بستر فرهنگی شایسته در رفتارهای اجتماعی مسلمانان جاری و ساری سازد.
و اینک فرصت را غنیمت شمرده و تصویری خلاصه و جامع از رفتارهای درمانی در طب اسلامی را تقدیم میداریم، باشد تا فرصتی پدید آید و تمامی نکات ظریف بحث به صورت مبسوط و مستدل هر کدام در قالب پِژوهشی مستقل به جامعۀ علمی ارایه گردد.
آیا رفتارهای درمانی اسلام علمی است؟
این سؤال که آیا رفتارهای اسلامی علمی است یا خیر، ذهن بخش عظیمی از مردم را پر کرده است و درک غیرواقعی از این حقیقت موجب انزوای ظالمانۀ آن از صحنۀ فرهنگ و اندیشه شده است و از این جهت برای تنویر فکر مخاطب سعی میشود تا این غبار از چهرۀ منور احکام درمانی اسلام زدوده شود.
قبل از ارائه این توضیح لازم است تعریفی از علم ارایه گردد. اگر تعریفی گویا و جامع از علم را از مجموعه تعاریف موجود جویا شویم به این پاسخها خواهیم رسید.
الف- برآیند تفکرات بشر در طول تاریخ و تبلور تجربیات وی را علم گویند. بر اساس این تعریف ممکن است کاوش فکری و تلاش بشر منجر به کشف قانون قطعی حاکم بر روابط اجتماعی، نظام طبیعت، شالودۀ خلقت و روابط اجزاء ماده بشود و یا برعکس به لحاظ عدم توان استیلا بر کلیت حاکم بر جهان به نکتهای توجه کرده و عمیق شود و دقت و تمرکز او بر یک نقطه، او را از توجه به روابط و ضوابط حاکم بر نظام کلان هر موجود و ارتباط آن با جهان هستی بازدارد و از فهم قوانین حاکم بر آن غافل بماند و علم با چنین تعریفی همیشه در حال تحول است که برخی این تحول را رشد مینامند و به نظر نگارنده همه جا این تحول رشدآمیز نبوده و چه بسا سیری انحرافی و گاهی قهقرایی داشته است که در این مقال فرصت ذکر مثال نیست.
ب – تعریف دوم از علم تعریفی است که از منابع اسلامی استفاده میشود و بر اساس این تعریف علم نور است و خداوند آن نور را در قلوب کسانی قرار میدهد که میخواهد (یا شایستگی دارند). «اَلعِلمُ نُورٌ یَقذِفُهُ الله فی قُلُوب مَن یَشاء» و گاهی به صورت قدرت تشخیص به کسانی داده میشود که خود نگهداری خداگونه داشته باشند «وَ مَن یَتَقِ الله یَجعَل لَکُم فُرقاناً» و قطعاً ارکان اصلی علم در دست کسانی است که خداوند آنان را راسخون در علم شمرده است و آنان از پایداران و تیزبینان و حقیقت بینان این عالمند و بر اساس اتفاق آراء محدثین و مفرسین، این دسته کسان جز ائمه اطهار علیهمالسّلام نیستند.
علی ایحال راههای وصول به علم با تعریفی که گذشت منحصر به طرق ذیل است:
1- راه مستقیم بیپیرایه و بیشائبه و بیتردید وحی که از سوی پروردگار عالمیان به عنوان علم مطلق و به وسیلۀ فرشتۀ ویژۀ وحی بر پیامبران و معصومین از غیر پیامبران مطالبی گفته میشده و یا حقیقتی برای آنان عیان میگردیده است که علم محض و بدون ضرورت تکمیل و تجدیدنظر و ازلی و ابدی بوده و برای همیشه تاریخ نظریهای معتبر و ماندگار است.
2- از طریق الهام و اشراق خداوند به کسانی که دارای قلبی پاک و ضمیری روشن و نیکخواه هستند مطالبی میدهد که بر حسب گنجایش و وسعت خواست و نظر آنان رهگشای راهی از مسیرهای مورد نیاز زندگی است، چه کوتاه چه بلند، چه جزئی و چه کلی، به هر حال این علم محض و از مبدأ علم مطلق است و نمیتوان گفت تکرار تجربیات بشر در تاریخ موجب ضرورت تجدیدنظر در این نوع از آگاهی خواهد شد.
3- علمی که به صورت غریزه و انجام رفتار ناخودآگاه خداوند در موجودات ذیحیات روی کرۀ زمین به ودیعه نهاده است و به وسیلۀ آن آگاهی، نیاز خود را تأمین میکنند و خود را با سرد و گرم طبیعت میسازند و به حیات نسل خود ادامه میدهند و از خود دفاع میکنند و برای خود لانه میسازند و در دل خاک برای زمستان خود توشه انبار میکنند.
این علم نیز قطعی و ماندگار است و چون از منبع علم مطلق دریافت شده است لازم به تکمیل و تجدیدنظر نیست – مار همیشه از پونه فرار میکند (به عنوان گیاه ضد سم) و گربه همیشه از سنبلالطیب استفاده میکند برای رفع دل درد و مسکّن گربه قرن بیستم به دیکلوفناک روی نمیآورد و ببر با خوراک نروک مانع زایمان خود میشود و به قرص ضدبارداری اعتنا نمیکند و...
بنابراین با تعریفی که از علم گذشت آن علمی همه سونگرتر و ژرفاندیشتر و سازگارتر است که با وحی و الهام ارتباط تنگاتنگتری داشته باشد و از سرچشمۀ الهام و اشراق بهرهمند و با قوانین طبیعی حاکم بر سرشت جهان و هستی و جهانیان منطبقتر باشد، در این صورت این علم مفید، کارا، مشکلگشا، ساده و غیرقابل تجدیدنظر و منطبق با عقل و اندیشه و بیزیان و عوارض جانبی و موافق روح و روان و طبیعت جسم آدمی خواهد بود و اگر بخواهیم این تعریف را تطبیق دهیم فقط در علمی مییابیم که منتسب به اسلام عزیز و مرتبط به پیامبران و ائمه علیهمالسّلام است.
ویژگیهای عمومی رفتارهای درمانی در طب اسلامی
در اندیشۀ اسلام انسان اسوۀ خلقت و عصارۀ جهان و به تعبیری کاملتر انسان خودِ جهان است و بر اساس این تعریف انسان محور و مدار اصلی است و از مجموعه سیارات و فلکیات و خورشید و ماه و ستارگان و امواج ساطع شده از آنان تأثیر میپذیرد و از تمامی شرایط حاکم بر محیط زیست و معیشت اعم از مادی و معنوی و حیوانی و نباتی آسمانی و زمینی، ریز و درشت و خرد و کلان بهره میگیرد و از سوی دیگر استعداد و گنجایش و توان او به گونهای است که میتواند بر تمامی ارکان خلقت مسلط و چیره گردد و جهان را به تسخیر مادی و معنوی خود در آورد.
و با این همه باید همسان و همآوا با تمامی موجودات خلقت به سوی خداوند تعظیم کند و با خضوع و خشوع به حمد و تسبیح او سبحانه و تعالی و تابع و تسلیم امر او سر به سجدۀ عبادت بساید.
از این جهت رفتارهای درمانی مناسب انسان اسلام رفتاری است دارای ویژگیهای عمومی ذیل که به ضرورت تصویرپردازی و خلاصهنگاری در این مقال به ترتیب ذیل بیان میگردد:
1- آمیختگی معنویت در تمامی رفتارهای درمانی مشهود و مستتر است و سرلوحۀ هر رفتاری رعایت آداب معنوی، نیت شفا و آغاز عمل به نام حضرت باریتعالی است، بر اساس این باور که درد او را میدهد و درمان نیز هم.
2- ابزار شفا و یا دوای هر درد از نظر اسلام در حلال نهفته است و خداوند درمان را در حرام خلق نکرده است و روح حاکم بر رفتارهای درمانی و شالودۀ حاکم بر این است که شفا در حرام نیست و تحت شرایط عادی و غیراضطراری از درمان حرام استفاده نمیشود.
3- عاملین اجرای رفتارهای درمانی نباید اجری را بر مریض تحمیل نمایند که خارج از طاقت و توان او باشد و اساساً ارتزاق و معیشت در حال عسرت مردم سُحت و زوربگیری و حرام شمرده شده است.
4- معمولاً رفتارهای درمانی اسلام اعمالی ساده با حداقل ویژگیهای فنی، جامع، موافق با سرشت و فطرت انسان و سازگار با اقتصاد عوام و در عین حال کاربردی، عمیق و پرفایده و قابل اجرا به وسیلۀ تمامی مردم در تمامی شرایط و بدون زیان و عوارض جانبی میباشد.
5- اجرای رفتارهای درمانی اسلام ایجاد هماهنگی طبیعت جسم انسان با روح و روان وی و همچنین همسانی جسم و روان با طبیعت و محیط زندگی به تعبیر جامع و کلان آن است و هیچگاه جسم را به جنگ و مقابله با طبیعت وادار نمیکند بلکه یک نوع همسویی با طبیعت برای بهرهمندی از پرتوهای درمانی آن است. ضرورت هماهنگی رفتارها با ساعات و ایام و فصول و سالهای مختلف نمونهای از این مقوله هماهنگیهاست.
6- رفتارهای درمانی اسلام، عام، ساده، فراگیر، ارزان و در هر حال قابل حصول است و مشمول قشر خاصی از اقشار اجتماعی نمیشود و توانایی مالی و جغرافیایی ویژهای را به انحصار نمیطلبد و در حقیقت رفتارهای درمانی اسلام جلوۀ عالی رحمت عام و فراگیر الهی است که مشمول خاص و عام و کافر و مسلمان میشود و در صورت عمل به تساوی مؤمنان از آن بهرۀ بیشتری میبرند.
7- از ویژگیهای برتر رفتارهای درمانی اسلام نقش پیشگیرانۀ آن و به تعبیر جاری نقش بهداشتی آن است و بر این اساس جامعۀ اسلامی تدبیر خود را به بیمار نشدن معطوف کرده است نه بیمار درمان کردن ولی چنانچه کسی بیمار شد نیز راه درمانی ساده برای آن دارد.
8- هیچکدام از رفتارهای درمانی اسلام موضعی مخصوص یک نقطه بدن و مخالف نقطهای دیگر، یک بُعدی و جزئینگر و غیرجامع و یکسونگرانه نیستند و همه عوامل مورد نیاز بدن را مدّ نظر دارند و هیچگاه موجب انفکاک شرایط روحی از جسمی نمیگردند.
9- عمل به رفتارهای درمانی اسلام ورود به یک محوری است که دارای حلقههای پیوسته است و با عمل به یک رفتار و تعطیل رفتاری دیگر نتیجۀ کامل حاصل نمیشود. رعایت دقیق تمامی دستورات طریق حصول سعادت و سلامت کامل است. خوردن نمک قبل و بعد از طعام حجامت سالیانه میخواهد، ضرورت وجود سرکه در کنار سفره و نوشیدن آن حلوای پسین میخواهد، سحرخیزی صبحگاهان و بهرهمندی از پرتوی سپیده و شفق، خواب چاشتگاهی دارد، روزهداری و ترک غذای در انظار خورشید را صبحانۀ سحرگاهی میباید. معاشرت نیکوی در بستر خواب شامگاهی میطلبد، دفاع شجاعانۀ روحی و جسمی از شرف و حیثیت و ندای حماسی سر دادن و همآوایی با بانگ جرس جسورانه و غیرتمندانه، اشک خاضعانه پنهان از ریب و ریا و عبادت خالصانه به درگاه خداوند جبار و ذوالجلال میطلبد. فرزند صبور و زیبا و شجاع و سالم و عالم از خدا خواستن، لقمۀ حلال، نیت پاک، نگاه ناآلوده به نامحرمان و ورود به بستر با بسمالله میخواهد.
10- دواء در دست طبیب و شفاء از آنِ خداست اما تا زمانی که خداوند تبارک و تعالی اراده نفرماید شفاء حاصل نمیشود و بنابراین زمانی شفاء حاصل است که دست قضای پروردگار مانع شفاء نگردد که در این صورت نیز فلسفۀ بیماری و درد حکمت دیگری است که بطور کلی بدین ترتیب در روایات مطرح است:
الف – علت ایجاد بیماری بر چند است یا عدم رعایت اصول رفتارها است که موجب پیدایی بیماری گردیده است که در این صورت بروز بیماری موجب تنبه است.
ب – علت ایجاد بیماری و درد ناشی از گناهی است که مرتکب گردیده است و آن موجب غفران گناهان و پاکی بیمار از ذنوب است.
ج – علت ایجاد بیماری و درد امتحان است، که خداوند دردی عطا میفرماید تا انسان را به صبر بیازماید و بر او اجری و درجهای بیافزاید.
بنابراین زمان القای شفای الهی بر فرد بیمار زمانی مقرر نیست بلکه محدودۀ زمانی مقدری است که هر گاه آن زمان به پایان رسید شفا نازل میگردد و تب و درد از بیمار زایل میشود.
این همه به اذن پروردگار است و آنچه میتواند تقدیر را تغییر دهد چیزی جز دعای خالصانه و درخواست از پروردگار متعال و اجابت او جل شأنه نیست. پس طبیب ضمن اینکه از قانونمندی حاکم بر جهان و طبیعت در درمان بهره میگیرد به هیچ وجه از نقش قطعی خالق یکتا در اراده به شفاء غافل نیست و پیوسته از خداوند میخواهد تا شفاء را در دوای او جاری سازد.
11- رفتارهای درمانی در طب اسلامی تأثیرات کوتاه مدت و مقطعی ندارد و برد تأثیر آن در برخی موارد یکسال، یا یک عمر را در بر میگیرد و در بیشتر موارد موجب تأثیربخشی در ژن و نسل انسان میگردد و اگر چنانچه جهتگیری درمانی آن را جستجو کنیم در یک مقطع زمانی نمیتوانیم تحقیق و تفحص را متوقف نمائیم. لقمهای حرام نسلی را دگرگون میسازد و دانۀ خرما که در معدۀ زن باردار قرار گیرد موجب صبوری فرزند میشود و یا وجود برخی بیماریها را ناشی از رفتار ناشایست مرد در هنگام زناشویی میداند. حجامت داروی بیماریهای یکسال است، اثر سیاهدانه تا هفت سال در بدن میماند.
در آداب درمان
12- طب اسلامی علاوه بر دستورات درمانی پیشگیرانه در بعد جسم و روان و در کنترل مشکلات فوری و اورژانس نیز دارای طرحهای درمانی اعجازآمیز است و میتواند بیمار را از مشکلات اساسی برهاند.
بوعلی سینا میگوید؛ اگر کسی در اثر سکتۀ قلبی مُرد، او را تا 72 ساعت دفن نکنید، اگر درمانی داشته باشد حجامت است و... اگر کسی در معرض گزش گزندهای زهرناک قرار گرفت، میتوان با حجامت موضع گزش و حجامت عام او را از خطرات اساسی رهانید، تب مزمنی را میتوان با یک قاشق مرباخوری سیاهدانه کنترل کرد، و همچنین فشارخون بالا را با همین مقدار سیاهدانه، زخمهای عمیق را میتوان با عسل درمان کرد، بیمار از هوش رفته را میتوان به هوش آورد، مادری که طفل او با پا از رحم خارج میشود و نیازمند سزارین است، میتوان با گذاشتن قطعهای یخ روی شکم مادر، سر طفل را به سوی رحم چرخانید...
13- تعریف بیمار و بیماری در طب اسلامی منحصر به زمان بروز درد نیست و درد یک هشداردهنده و هدایتکننده است برای بیمار جهت اقدام به درمان و جهت طبیب برای تشخیص و تعیین مسیر درمان. و از سوی دیگر لفظ مریض فقط به بیماران جسمی اطلاق نمیشود.
در تعابیر قرآن کریم به تکرار آیاتی از قلوب بیمار میخوانیم و این بیماری که همان بیماری روحی و روانی است بسیار عظیمتر و سنگینتر از بیماریهای جسمی است. وقتی که صحبت از قلوب بیمار میشود مصادیق آن را کافران و منافقانی ذکر میکند که سر به سجدۀ خدا نمیسپارند و ایمان به خدا و قرآن و رسول خدا و روز بازپسین ندارند و زمانی که با چنین بیمارانی برخورد میشود اصرار آنان بر گناهانشان و پافشاری بر راه غلط و گمراهیشان موجب میگردد تا خداوند بر بیماری آنان بیافزاید.
14- رهایی از مرگ زودرس در بخشی از رفتارهای طب اسلامی مستتر است و ادعا دارد که اگر چنانچه این رفتار انجام شود دچار مرگ نخواهد شد مانند اینکه حجامت کنید قبل از اینکه غلیان خون شما را بکشد ولی به هر حال زمانی که مرگ فرا رسید و اجل مقدّر و پایان زندگی مقرر گردید دیگر حدی برای تلاش طبیب وجود ندارد و تابع و تسلیم امر مقدّر است و در این صورت چنانچه راه درمانی وجود داشته باشد آن راه را منحصر به دعا میداند؛ همچ<
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->